وباز هم روایت پیشین بازبان تکراری
والتهاب حروف حدیث بیماری
دوباره مداد نوکی مریض شد تب کرد
ودرهوای توسوخت و گرفتاری؟
چقدر گلوی خطوط دفترم خشک است
چرا نشسته ای ای یار ،دوا نمی آری؟!!
مگر لبان تو خیس نیست که روی پیشانی
گذاری و دمای شعر مرا به جوش آری؟
ببین ضربات صفحه به یادت ایستاده
طبیب توئی برای محتذرت نمیکنی کاری؟
برتو هنشینی با چون منی سخت است
ولی برای گلی چون تو لازم است کاری
چه میشود دم آخر کنار من باشی؟
میان دستهای تو جان دهم،چه پنداری!!!
شاعر :سمیرا- الف
برچسبها: فدای توباد این غزل, غزل بی تمثال, سمیرا الف,
نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392 ساعت 6:21 نويسنده اروم بلاغی